Wednesday, August 26, 2009

جزییات قتل یکی دیگر از حوادث اخیر

اینجانب مریم فتوحی سرا دانشجوی حقوق روز 23 خرداد درپی انتخابات دروغین و نشان دادن اعتراض خود از شهرستان ساعت 7 صبح با هماهنگی قبلی با دختر خا له ام به مقصد تهران حرکت کردم ساعت 3 بعداظهر وارد تهران شدم در ترمینال دختر خاله ام منتظرم بود با دختر خاله ام به طرف خوابگاه دختران واقع در کوی دانشگاه حرکت کردیم ساعت 4 به خوابگاه رسیدیم وارد اتاق مشترک دخترخاله ام ودوستانش شدیم به محض ورود به اتاق با دوستان دختر خاله ام که مشغول نوشتن شعار بر روی مقوا بودند آشنا شدم و تا ساعت 6 مشغول نوشتن شعار با همکاری این دانشجویان بودیم. در طول این زمان فاطمه با دانشجویان پسر از طریق تلفن هماهنگی میکرد . ساعت تقریبا نزدیک به 6/5 با همراهی قریب به بیست نفر از دانشجویان دختر از خوابگاه به طرف دانشگاه تهران حرکت کردیم .7/5بعداظهر به دانشگاه رسیدیم که به خیل جمعیت پیوستیم وشروع به دادن شعار کردیم و اعتراضات جنبه همگانی تری گرفت.نزدیک به یک ساعت تظاهرات آرام خود را داشتیم که با حمله نیروهای یگان ویژه و موتورسواران به ما و جمعیت اعتراض کننده مواجه شدیم که متقابلا ما و مردم نیز به دفاع از خود پراختند.وما دختر ها هم برای کمک به دوستانمان اقدام به جمع آوری سنگ میکردیم و به جمعیت می رساندیم وبچها هم با آتیش زدن سطل آشغالها و گذاشتن نرده سعی بر مسدود کردن راه برای ورود موتورسواران میکرنند.تقریبا تا ساعت 10 شب در این منطقه با نیروهای یگان ویژه و لباس سخصی ها درگیر بودیم.بعد از ساعت10 به علت فشار نیروهای یگان ویژه و لباس شخصی ها مجبور به عقب نشینی شدیم و جمعیت به گروهای کوچیک تبدیل شد ومن هم همراه با دیگردانشجویان به طرف کوی دانشگاه با دادن شعار حرکت کردیم تقریبا ساعت 11 شب به کوی رسیدیم متوجه شدیم به داخل کوی حمله شده و سراسر آن منطقه پر از لباس شخصی ها و یگان ویژه میباشد و دراین حین موتورسواران و لباس سخصی ها به طرف ما هجوم کردنند .با حمله نیروها به ما و بچه ها با توجه به تعداد نیروها اقدام به فرار کردیم که من و دختر خاله ام و فاطمه براتی و الهام هاشمی باهم اقدام به فرار کردیم و با توجه به دور شدن بچه ها نیر وها دست از تعقیب برداشتند که فاطمه با دادن شعار اقدام به انداختن سنگ به این لباس شخصی ها کرد و شروع به دادن شعار مرگ بر دیکتاتور کرد که سه تا از این لباس شخص ها به طرف ما هجوم آوردن که ما دوباره فرار کردیم من که یکمی از دختر خاله ام و فاطمه فاصله گرفته بودم با شنیدن صدای تیر که همراه با فریاد فاطمه همراه بود وقتی برگشتم دیدم فاطمه روی زمین افتاده ودختر خاله ام بالای سرش وایستاده و جیغ میکشه که در این یکی از اون لباس سخصی ها که اسلحه هم در دست داشت دختر خاله ام رو از پشت سر گرفت .من که ترس سراسر وجودم رو فرا گرفته بود و فقط خدا میداند که چه فضای در اون صحنه حاکم بود .من با سرعت و تا آخرین توان دویدیم که نمیدونم مردم بخاطر شنیدن صدا به بیرون از خانه اومدن یا چی من با دیدن خانمی که جلوی در ایستاده با سرعت به داخل خانه این خانم شدم من که با دیدن صحنه قتل فاطمه کاملا شوک شده بودم ترسی که خودم داشتم و نگرانی از وضیعت دختر خاله ام از این خانم خواهش کردم به من پناه بده که این خانم منو به داخل خونش بد وتا صبح دراین منزل بودم من که به علت اینک دختر شهرستان بودم و اصلا به تهران آشنا نبودم به یکی از اقوام که ساکن تهران بود زنگ زدم و از ایشان خواستم که بیاد .که بعد از نیم ساعت فامیلمان دنبالم آومد که خواهش کردم منو برسونه به ترمینال تا به شهرستان برگردم و ساعت 9 صبح از ترمینال به طرف شهرستان محل اقامتم راه افتادم ساعت 5بعد ازظهر بود که به شهر محل اقامتم رسیدم وسریعا به خانواده دختر خاله ام زنگ زدم و جریان دستگیری ایشان رو اطلاع دادم و بعد چون شوهرم اروپا بودنند زنگ زدم وماجرا اطاع دادم به علت ترسی که داشتم و امکان شناسایم وجود داشت باید سریعا محل اقامتم رو ترک میکردم و پس با یکی از اقوام تماس گرفتم و هماهنگی های لازم رو انجام دادم و وشبانه محل اقامتم رو ترک کردم .طبق اطلاعاتی که از مادرم بهم رسید شنبه 7 تیر ماه نیروی های لباس شخصی به منزل ما هجوم برده اند و بدنبال من کل خونه رو جستجو میکنند و مادرم رو تحت فشار میذارنند که از من خبری دریافت کنند که موفق به اینکار نمیشوند.ودر آخر مدراک شخصی من رو همراه خودشون میبرنند.منهم بدنبال این قضیه که دریافتم مورد شناسایی قرار گرفتم با هماهنگی شوهرم که در اروپا بود بهمراه فرزندم از کشور خارج شدم .و تا همین لحظه هم دختر خالم در بند هست .و متاسفانه خودم هم در شوک این حادثه تا به الان قرار دارم چون دختری هم سن خودم بدون هیچ گناهی براحتی بدست این جنایت کاران به قتل رسد بدون اینکه کسی مورد باز خواست قرار بگیره.

No comments:

Post a Comment